مدیریت در عمل قدمتی به اندازه تاریخ بشریت دارد ولی آنچه امروز به عنوان علم مدیریت شناخته می شود. پس از انقلاب صنعتی وبا استفاده از ماشین در عملیات تولید و بروزتغییرات عمده در نظام تولیدی و اقتصادی و تکنولوژیکی جهان نظیر تولید انبوه و جدا شدن مدیر و مالک ازهم توسط فردی به نام فردریک وینسلو تیلور (۱۹۱۵-۱۸۵۶) مطرح شد. تیلور مهندسی مکانیک بود که با استفاده از تجربیات خود درصنایع فولادسازی، مطالعاتی در زمینۀ اصول مدیریت و مطالعۀ روش کار انجام داد .او حرکاتِ بدن را برای انجام کار و زمان انجام کار را مطالعه می‌کرد تا بتواند زمانی استاندارد را برای انجام کارها تعیین کند و بر اساس آن قضاوت کند زمانی که هرکارگر برای انجام کار مشخصی صرف کرده چه تناسبی با زمان ممکن برای انجام آن کار داشته است. این تفکر بعداً مبنایی برای سیستم پاداش وتنبیه گردید. در دهه ۱۸۸۰ میلادی فردریک تیلور مطالعات خود را درزمینه زمان سنجی و حرکت سنجی، به مثابه راهی برای تعریف و بهینه سازی واحدهای مستقل نیروی کار تخصصی آغاز کرد. تا قبل از تیلور کارها بر اساس حسابهای سرانگشتی انجام می‌شد و ازاستانداردهای علمی، برنامه‌ریزی مدیریتی و رویه‌های تحلیل خبری نبود. هدف تیلورتغییر این وضعیت به شرایطی بود که نشان دهد مدیریت فعالیتی علمی است نه یک کاری اتفاقی . از تیلور با عنوان پدر مدیریت علمی و موسس مکتب تیلوریسم یاد می شود. اودر سال ۱۹۱۱ میلادی کتاب اصول مدیریت علمی را منتشر ساخت و در آن متذکر شد که بهتر است هدف اصلی مدیریت، حداکثر کردن کامیابی کارفرما و کارمند باشد.

اصول چهارگانه مدیریت علمی:

تیلور چهار اصل ذیل را به عنوان اصول مدیریت علمی پیشنهاد کرد:
۱- مدیریت باید علمی باشد. روش علمی جانشین روش تجربه و خطا گردیده وباید با مطالعه علمی کار بهترین روش انجام کاررا پیدا و به صورت دستورالعمل به کارکنان ابلاغ کرد. مطالعه علمی کار، شامل حرکت سنجی و زمان سنجی وتعیین استانداردهای تولید و کارکرد بر اساس آن است.
۲- انتخاب کارکنان باید اساس علمی داشته باشد و بااستفاده از روشها و فنون علمی افرادی برای کارانتخاب شوند که مهارت و توانائیهای لازم برای انجام مؤثر و موفقیت آمیز آن را داشته باشند.
۳- آموزش و تربیت کارکنان باید جنبه علمی داشته باشد.
۴- روابط نزدیک و دوستانه و روحیه همکاری بین مدیریت و کارکنان و تقسیم کار و مسئولیت به طور مساوی میان مدیران وکارکنان به طوری که برنامه ریزی و کارهای فکری را مدیران و کارهای جسمی را کارکنان انجام دهند.

روش های اجرا:

۱- زمان سنجی با استفاده از روشها وابزارهای مناسب به منظور صرفه جویی در زمان انجام کار.
۲- اعمال سرپرستی چند جانبه ( بر اساس تخصص) به جای روش سنتی سرپرستی فردی.
۳- استاندارد کردن کلیه وسایل و ابزار کار و اعمال و حرکات کارکنان در انجام کار.
۴- اختصاص دادن یک واحد سازمانی برای برنامه ریزی.
۵- کاربرد اصل استثناء در مدیریت (که به موجب آن کارکنانی که بیشتر از استاندارد تعیین شده برای تولید بازده داشته باشند، دستمزد تشویقی دریافت و کسانی که تولیدشان ازاستاندارد مزبور کمتر باشد دستمزد کمتری دریافت می کنند.
۶- استفاده از دستور العمل و شرح وظایف برای انجام کار وتدابیر تشویقی برای انجام درست وظایف

۷- به کار گرفت نظام نرخ دستمزد متفاوت ( نظام نرخ دستمزد قطعه کاری )
۸- استفاده از سیستمهای راهنما برای طبقه بندی کردن محصولات تولیدی و ابزارهای به کاررفته در تولید.
۹- استفاده از یک نظام کار ساده وتکراری.
۱۰- به کارگرفتن روش حسابداری بهای تمام شده.

نقاط قوت رویکرد مدیریت علمی:

تیلوریسم با تاکید بر به کاربستن شیوه های مدیریت علمی و کاربرد انظباط و دقت بیشتر درتعیین کار متناسب در روز و پاداش به واحد کار اضافی مدعی بود می توان تولید سازمان را افزایش داد و نهایتا ً با سهیم کردن کارگران در منافع مادی ناشی از صرفه جویی ، تلاش همگانی و تولید بیشتر موجبات تشویق هر چه بیشتر آنان را در ازدیاد سطح تولید فراهم کرد .

انتقادات وارده بر تیلور:

نظریه های کلاسیک انسان را موجودی اقتصادی-عقلائی دانسته و تاثیر روابط اجتماعی و ساختارغیر رسمی و انگیزه و احساسات را بر افراد نادیده می گرفتند. همکاران تیلور او را متهم به فقدان حس نوع دوستی کردند و وحشت کارگران از ساعت ، ثانبه شمار و انفصال خدمت در اثر کندی عمل منتهی به اعتصابات شدیدی شد وعده ای یز فلسفه مدیریت علمی تیلور را مغایر با روح دموکراسی امریکا تشخیص دادند . تیلور نسبت به جنبه های اجتماعی کار دیدگاه منفی داشته و معتقد بود هر وقت کارکنان به طور گروهی کار میکنند، کارآیی هر یک از آنها تا سطح ضعیف ترین عضو گروه تنزل پیدا می کند. بسیاری از مدیران روش های او را دخالت بی مورد در قدرت و اختیارات خود می دانستند .تیلور بر ضرورت علمی کردن فعالیتهای هر شغل و تدوین قوانین حرکت برای انجام آن تأکید داشت. حرکت سنجی برتجزیه فعالیتهای یک شغل یا کار و کاهش حرکتهای جسمانی آن تا حد حرکتهای ضروری و اساسی دلالت دارد.کارگران در برابر روش های مطالعه حرکت ، زمان و استاندارد کردن وظایف مقاومت می کردند. کلید رویکرد مدیریت علمی مفهوم انسان به عنوان ماشین می باشد. به او به این دلیل که به تمامی عناصر دخیل در تولید به یک نوع نگاه می‌کرد و کارگررا مثل سایر ابزارکار در نظر گرفته بود، انتقاداتی وارد شد و بعدها سبک‌های جایگزینی برای روش او ارائه شد.

همکاران تیلوردر مدیریت علمی:

گانت از همکاران تیلور بود که مباحثی چون آموزش کارگران ، طراحیِ سیستمهای انگیزشی ، دستمزد تشویقی و … را وارد تفکرات مدیریتی کرد که در لحاظ کردن جنبه‌های روابط انسانی در تولید مؤثربود .فرانک گیلبرت و همسرش لیلیان گیلبرت نیز به مطالعه محیط کار وروان‌شناسی برای بهبود تولید پرداختند؛ دستاوردهای فرانک گیلبرت در زمینه بهبود روشهاست ؛ وی پس از آنکه مشاهده نمود تفاوتهای اساسی در روشها و حرکات افراد مختلف برای انجام فعالیتی واحد وجود دارد،بر آن شد تا بهترین روش انجام یک کار را بیابد . او که از پیشگامان مطالعه حرکت سنجی بود در یکی از بررسیهای مشهور خود توانست تعداد حرکاتی را که کارگران ساختمان، هنگام بنایی انجام می دادند، کاهش دهد و بهره وری آنان را سه برابر کنند. لیلیان نیز با توجه به روانشناسی صنعتی تاثیر بسزایی در زمینه‌هایی چون فرصت‌بخشی به کارگران تازه‌کار و بی‌مهارت برای کسب تجربه ، مطالعه استراحتهای مجاز برای رفع خستگی‌های غیر‌قابل‌ترمیم و مفاهیمی از این دست داد. نتایج بررسی‌گیلبرتها در مطالعۀ حرکت، هنوز هم در ارزیابی کار و زمان (کارسنجی و زمان‌سنجی) مورد توجه است.توسعه مدیریت علمی تا اواخر سالهای ۱۹۴۰، بر اساس روش‌های سنتی که توسط تیلور، گانت و گیلبرت پایه‌گذاری شده بود ادامه یافت.

جمع بندی و نتیجه گیری:

گر چه در عمل بسیاری از اصولی که تیلور پیشنهاد کرده بود، یک قرن قبل از آن، در کارخانه ای در بیرمنگهام انگلیس توسط جیمز وات و متیو بولتون می شد اما مدیریت علمی تیلور که بر اساس کارسنجی، زمان سنجی ، فردسنجی استوار بود ، مقدمه تحولات عظیمی درافکار وفنون مدیریت درصنایع وموسسات دولتی کشورهای مختلف جهان شد. با استفاده از نظریات تیلورکارآمد تر وعقلانی تر کردن سازمان ها از طریق کاربرد روش های علمی و برنامه ریزی و طراحی وظایف سازمانی امکان پذیر شد . هر چند منظور اوعمدتا تاکید براستفاده ازاین روش ها درسطح وظایف عملیاتی بوده ولی با رواج اندیشه او ، این روش ها در همه فعالیتهای سازمانی کاربرد پیدا کرد. علاوه بر تیلور صاحبنظران دیگری چون فرانک گیلبرت پیشگام حرکت سنجی و مخترع نمودار جریان کار FPC و هنری گانت  فنون خاصی به روش علمی افزودند و به توسعه روش‌های علمی و سیستماتیک برای مطالعه و اندازه‌گیری کار، برنامه ریزی و زمانبندی تولید پرداختند.دستاوردهای این اندیشمندان هم اکنون نیزبا(اصلاحاتی)در سازمانهای مختلف به کار می رود.

مدیریت: فرآیند به کارگیری موثر و کارآمد منابع انسانی ومادی در برنامه ریزی ، سازماندهی ، بسیج منابع وامکانات ، هدایت وکنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد.

زمان نرمال و استاندارد : زمان نرمال به زمانی گفته می‌شود که یک اپراتور آموزش دیدۀ با علاقه ، می‌تواند کاری را که با آن آشنایی دارد به طورطبیعی انجام دهد . زمان استاندارد به مجموع زمان نرمال به علاوۀ بیکاری‌های مجاز (زمانیکه برای رفع حوائج، رفع خستگی فرد و…باتوجه به شرایط کار)می‌گویند.

فهرست منابع و ماخذ:

۱-ریچارد ال.دفت،، مبانی تئوری و طراحی سازمان ،ترجمه علی پارسائیان و محمد اعرابی

۲-اسفندیار سعادت ، ، مدیریت منابع انسانی 

۳- هوی، وین ک و میسکل، سیسیل ، مدیریت آموزشی ( تئوری، تحقیق و عمل)،ترجمه میر محمد سید عباس زاده 

۴-علی علاقه بند ، مبانی نظری و اصول مدیریت آموزشی